یا صاحب امان عجل الله تعالی فرجه الشریف
بر تن نموده ام ز بزه کاری ام لباس
دل خالی از امان و تن آکنده از هراس
با اینکه بوده ام همه جا با بدی شناس
افتاده ام به پای تو با اشک و التماس
پایگاه اشعار آئینی جعفر ابوالفتحی_ نِی جَف
ام ,تن ,نموده ,کاری ,بزه ,ز ,نموده ام ,ام ز ,ز بزه ,بزه کاری ,تن نمودهمنبع
قصد رفتن کرده ای ، ای نور خوش سیما؟ چرا؟
بر تن نموده ام ز بزه کاری ام لباس
چشمانش از دنیای من دنیای دیگر ساخت
جز "خداوند" نفهمیدم و ماتش گشتم
پرسد ز من دلم که چرا گشته تر ورق
بازدم را می دهم بیرون ولی دم مشکل است
ای مدینه دلم از درد پر است