قصد رفتن کرده ای ، ای نور خوش سیما؟ چرا؟
بر تن نموده ام ز بزه کاری ام لباس
چشمانش از دنیای من دنیای دیگر ساخت
جز "خداوند" نفهمیدم و ماتش گشتم
پرسد ز من دلم که چرا گشته تر ورق
بازدم را می دهم بیرون ولی دم مشکل است
ای مدینه دلم از درد پر است