گودال .

با وفا قدر تو ندانستند
نیزه از قوم بی وفا خوردی
خواستی ما زیاد گریه کنیم
زیر سُم ها زیاد پا خوردی

روی نیزه نشستی و من هم
بارها دیدم احتراق تو را
غصه کم نیست در دلم اما
چه کنم غصه ی فراق تو را

جعفر ابوالفتحی


پایگاه اشعار آئینی جعفر ابوالفتحی_ نِی جَف تو ,خوردی ,ابوالفتحی ,وفا ,زیاد ,فراق ,غصه ی ,کنم غصه ,ی فراق ,فراق تو ,تو راجعفرمنبع

قصد رفتن کرده ای ، ای نور خوش سیما؟ چرا؟

بر تن نموده ام ز بزه کاری ام لباس

چشمانش از دنیای من دنیای دیگر ساخت

جز "خداوند" نفهمیدم و ماتش گشتم

پرسد ز من دلم که چرا گشته تر ورق

بازدم را می دهم بیرون ولی دم مشکل است

ای مدینه دلم از درد پر است

مشخصات

آخرین ارسال ها

آخرین جستجو ها

آهنگ قدیم معرفی کالا فروشگاهی بهترین نمایندگی آیفون تصویری تک نما تصفیه آب | دستگاه تصفیه آب مد یورو تراک 2 هر چی که بخوای وب سایت آموزش بورس دکوراسیونم هر چی که بخوای Batrycar.com